دل نوشته هایی برای محمدرضا گلزار

این وبلاگ صرفا وبلاگی برای هواداران محمدرضا گلزار است.خواهشا توهین ممنوع!

دل نوشته هایی برای محمدرضا گلزار

این وبلاگ صرفا وبلاگی برای هواداران محمدرضا گلزار است.خواهشا توهین ممنوع!

مصاحبه ی محمدرضا گلزار با وطن امروز



در پی انتشار خبرهای این روزها درباره شروع کار مجدد محمدرضا گلزار در سینما، رسانه‌های مختلف گفت‌وگوهایی با این بازیگر ترتیب دادند و درباره حواشی این مدت از او پرسیدند. روزنامه وطن امروز هم یکی از این مصاحبه‌ها را انجام داده است:

در فیلم «دو خواهر» سکانس - پلان‌ها دقیقا از روی نسخه خارجی ساخته شده. محمد بانکی چقدر دست شما را برای اتود زدن روی این نقش باز گذاشته بود؟چون نقشی بود که به اکت و دو قالب متفاوت نیاز داشت. شما در محدوه تعریف شده کارگردان بازی می‌کردید یا قالب اصلی متعلق به خودتان بود؟
خیلی محدودیت خاصی نداشتم، اما هدایت اصلی برعهده کارگردان است. 2 قالب مجزا را در این فیلم با توجه به داستان پدید آوردم؛ 2 نقشی که یک ضلع مجازی دارد که برای این کار خودم را به نقش نزدیک کردم و در زمان حرکت قصه به تدریج نقش به من نزدیک‌تر شد تا 2لایه در هم تنیده را عرضه کنم. در فیلم به صورت کاملا علمی در اختیار دکوپاژ، صحنه و میزانسن بودم و بازی من در این فیلم غالب بر میمیک چهره‌ام نبوده است بلکه سعی کردم از کل فیزیک حرکتی به علاوه از تاثیر گریم و دیگر موارد استفاده بهینه کنم.

از نتیجه فیلم راضی هستید؟
به هر حال با برخی محدودیت‌ها مواجه هستیم اما از نتیجه فیلم راضی هستم.



شما در فیلم‌هایی که بازی می‌کنید خودتان را در اختیار کارگردان قرار می‌دهید؟نهایتا تصمیم اصلی را کارگردان می‌گیرد، اما من هم تمام تلاش خودم را کردم تا جنس بازی متفاوت‌تری را ارائه کنم. راهنمایی کارگردان هنگام تولید فیلم حکم قانون را دارد به همین دلیل فیلم رسانه کارگردان است اما در پیاده کردن یک نقش، هدایت کارگردان از فیلتر من بازیگر می‌گذرد و من برای ایفای هر نقش با علم به اینکه می‌خواستم رل متفاوتی ایفا کنم شیوه‌های اجرایی متفاوتی داشتم. در طراحی نقشم ضمن هدایت در مسیر کارگردان از شیوه‌های خودم استفاده می‌کنم.

اتودهایی از بازی‌های دو به دوی شما با دیگر همکارانتان را دیدم که در لحظه از تماشاگر خنده می‌گیرد؛ نوعی بازی فانتزی که کمدی نیست اما تاثیر بازیگر مقابل شما سبب خنده تماشاگر می‌شود.
زمانی که طنز موقعیت کار می‌کنید، روی یک خط باریک حرکت می‌کنید و باید هر ایفای نقشی از جانب من فکر شده باشد. این سبک اجرا از جانب من یا کاملا موفق یا ناموفق خواهد بود؛ مابینی وجود ندارد و حضور در این تیپ کارها لب‌مرزی است. در صحنه‌هایی که من در فیلم حضور دارم اتودهای ویژه‌ای برای خودم زدم تا با ایفای یک نقش فانتزی اما روانکاوانه تاثیرگذار باشم، ضمن اینکه من حرکات کمدی انجام نمی‌دهم، اما از تفاوت 2 سبک بازی من یا مثلا خانم بختیاری که موقعیت‌های طنز بیشتری در آن نهفته است کنتراستی متفاوت حاصل شده که سبب لحظه‌های شیرین در فیلم می‌شود. در هر پروژه‌ای من سبک بازی طرف مقابلم را حتما می‌سنجم و سعی من افزایش میزان این کنتراست است تا ماحصل کار سبب رضایت تماشاگر شود.

به نظر من قالب متفاوت 2 نقشی که با فاصله کم ایفا کرده‌اید جذاب‌تر از «آتش‌بس» است. در«آتش‌بس» و «کما» یک نقش تخت و روان برعهده داشتید اما در«دو خواهر» مدام در حال تغییر 2 فرم مجزای بازی خود هستید. این تغییر قالب‌ها چه میزان حرکات جلوی دوربین شما را سخت‌تر می‌کرد؟
منظور شما بهتر شدن این کار است؟

دقیقا. مثلا در«آتش‌بس» مجموع فیلم مورد توجه قرار گرفت و این تفاوت و المان‌های تازه در کار شما که در قالب نقش امیر خالقی ارائه شد، چندان مورد بررسی قرار نمی‌گیرد اما فکر می‌کنم ساختارشکنی شما در فرم از«آتش‌بس» بهتر بود.
فیلمنامه می‌طلبید و تراشه پیکره‌هایی که قرار است یک نفر در قالب 2 رل باشد شاید سبب شده این تفاوت به چشم بیاید.

شاید ایفای 2 نقش همزمان موجب بهتر دیده شدن نقش شده است.
شاید دلیلش همین باشد، اما مخاطب آمادگی این موضوع را دارد که با پیشرفت در طول قصه این روند جابه‌جایی را بهتر ببیند.

نظرتان درباره گرته‌برداری از آثار غیر ایرانی چیست؟
اول اینکه کل فیلمنامه‌های دنیا خیلی متنوع نیست. اگر ژانرهای‌ متفاوت فیلم‌های مختلف را بررسی کنید به این موضوع پی خواهید برد. دوم، برخی محدودیت‌ها کمی دست و پا گیر است. اما فیلمنامه«دو خواهر» با این شرایطی که ساخته شده، جواب خود را گرفته است. من با کپی‌برداری مستقیم مخالف نیستم، زمانی که این کپی‌برداری جواب دهد، می‌توان از آن استفاده کرد. زمانی که دست کارگردان و تهیه‌کننده باز باشد و ردیف‌های اقتصادی سینما برای ساخت فیلم‌های مختلف در شرایط مطلوبی باشد، مخالفم. در حال حاضر و در این وضعیت فاجعه‌بار که بیشتر جامعه منتقدان و سینماگران ماسک روشنفکری بر چهره زده‌اند و با این وضعیت نابسامان صنعت سینما روبه‌رو هستیم، موضوعی که در سینمای ما در حال تکثیر شدن است رفتن قصه‌ها به سمت طبقه ضعیف است و جوایز ما به سمت این طیف فیلم‌ها سرازیر می‌شود.

اما از این فیلم‌ها استقبال می‌شود؛ اصلا نظر شما درباره سیاهنمایی سینما و فیلم‌هایی که فضایی کاملا لوکس دارند، چیست؟به نظر شما هر فیلمی که درباره طبقه مرفه صحبت کند فیلم کم‌ارزشی است؟

دغدغه شما این نبوده که در فیلمی مثل «بوتیک» با همان فضا بازی کنید؟
من دغدغه‌های قشر ضعیف‌تر جامعه را دارم و می‌خواهم نقش‌های متفاوتی بازی کنم، منتها باید از سوی سینماگران پیشنهاد شود. در حال حاضر قشر متوسط توده اصلی جامعه را تشکیل می‌دهد اما نوع فیلمنامه‌هایی که ساخته می‌شود آن چیزی نیست که باید باشد.


موی بلند شما در« دو خواهر» متعلق به خود شما بود؟
خیر، اکستنشن بود. خیلی کار سختی بود. من 2 ساعت زودتر از زمان آفیش خودم در محل فیلمبرداری حضور پیدا می‌کردم، مثلا اگر قرار بود ساعت 6 سرصحنه حضور داشته باشم ساعت 4 در اتاق گریم حضور پیدا می‌کردم. موهای مرا حتما خود گریمور باید می‌شست و 2 ساعت طول می‌کشید.

همکاران من که در مطبوعات شما را نقد می‌کنند یک مورد را فراموش کرده‌اند و آن هم حضور شما با گریم‌های متفاوت در فیلم‌های مختلف است. این بخش تاثیر گریم بر بازی شما گویی نادیده گرفته شده است.
اما نقش فیلمنامه را نباید فراموش کرد، هر گریمی را که آن فیلمنامه بطلبد و بتواند مرا به قالب آن نقش نزدیک کند، می‌پذیرم و محدودیتی برای گریم قائل نخواهم شد. گریم متفاوت، زاویه‌های جدیدتری از بازی مرا نشان می‌دهد. موهای من برای فیلم «دو خواهر» کوتاه بود اما لازم بود اکستنشن کنند. 5 روز تمام موها را روی سر من بافتند و دوختند و چسباندند. یک‌روز و نیم کل سر من دچار خونمردگی شده بود برای اینکه مثل یک وزنه به سر من آویزان بود؛ برای اینکه طبیعی جلوه کند. کار گریمور هم خوب بود. زمان بسیاری صرف این موضوع شد و من بابت این قضیه بسیار سختی کشیدم.

سینمای تجاری یا به عبارتی سینمای بدنه ما اگر قدرتمند باشد باعث رشد سینما در بخش فیلم‌های خاص می‌شود. حالا به نظر شما دلیل مخالفت برخی با سینمای بدنه چیست؟
بخشی در وزارت ارشاد وجود دارد که پروانه ساخت فیلم را صادر و تایید می‌کند، تصمیم نهایی را آنها می‌گیرند. در ضمن من یک بازیگرم، فیلمنامه که به دستم می‌رسد، برآورد می‌کنم در نهایت چه میزان با فیلمنامه ارتباط برقرار می‌کنم و چه میزان برای من بازیگر جای کار دارد. فیلمنامه «دو خواهر» را من دوست داشتم. فکر می‌کنم از این فیلم جواب گرفتم.

با توجه به این امکانات و فضا فکر نمی‌کنید مخاطب بیشتر از بازیگران توقع دارد تا عوامل دیگر و حتی بضاعت سینمای خودمان؟
سینمای ما قدمت آنچنانی ندارد، کسی که بتواند به عنوان بازیگر در فیلمی حضور یابد و پول به بدنه سینما تزریق کند کمک بزرگی به سینما کرده است تا چرخه سینما توسط فیلم‌هایی مثل«دو خواهر» به گردش درآید که تهیه‌کننده بتواند در کنار ساخت فیلم در سینمای بدنه فیلم‌های خاص یا به تعبیری دیگر جشنواره‌ای بسازد. فکر نمی‌کنید برای برگردان این چرخه مالی نقش بازیگر نادیده گرفته شده است؟ چرا شما فکر می‌کنید فیلم تجاری متعلق به سینمای بدنه نمی‌تواند یک فیلم خاص باشد؟ ابتدا باید یک نکته را بپذیریم که سینمای خاص جز سیاهنمایی کار دیگری انجام نمی‌دهد؛ لزوما این طیف فیلم‌ها داستان زندگی یک معتاد و فقیر و لزوما جامعه فرودست را نشان می‌دهد که یا لب حوض بنشیند رخت بشوید یا مواد مصرف کند یا از شوهر بد معتاد کتک بخورد و در هر صورت سیاهنمایی می‌کنند تا فیلم حتما در چند جشنواره جایزه بگیرد.
قهرمان این فیلم‌های خاص- باب طبع منتقدان - با مشکلات عدیده مالی دست و پنجه نرم می‌کند و عموما ویران شدن اجتماعی - اقتصادی این افراد را نشان می‌دهد تا فیلم مورد پذیرش قشر خاص و محدودی قرار بگیرد؛ مگر رسالت سینمای فاخر سیاهنمایی است؟! این موارد را نشان دهیم شاید آن فیلم مورد توجه داوران جشنواره قرار بگیرد. چرا سینمای ما اینگونه است؟ چرا فیلمی که در بطن تصاویر آن رفاه وجود داشته باشد، فیلم قابل اعتنای منتقدان نمی‌شود؟ چرا کاراکترهای داستان یک فیلم نباید زندگی خوبی داشته باشند؟ چرا فیلمی که به طبقه مرفه می‌پردازد، نمی‌تواند یک فیلم خاص باشد؟

آیا فیلم گیشه می‌تواند فیلم خوبی باشد؟
ماهیت هنر نشان‌ دادن آن بدبختی، بیچارگی، فقر و تنگدستی است! اتفاقا این طیف فیلم‌ها در سینمای ایران ساخته می‌شود و جوایز نیز تماما به این نوع قصه‌ها تعلق می‌گیرد. به نظر من فیلم گیشه می‌تواند فیلم خوبی به تعبیر همکاران شما باشد. نباید برای سینما مرز این چنینی که اشاره کردم، بسازیم. اگر در فیلمی رفاه اجتماعی سطح بالای جامعه را نشان دهیم، آن فیلم دیگر نمی‌تواند یک فیلم با کیفیت باشد. یک فیلم مثال بیاورید که بازیگری نقش یک آدم مرفه را بازی کند و در جشنواره جایزه‌ای از آن خود کرده باشد. قصه‌هایی که به سمت جشنواره‌ای شدن می‌روند، این سیاهنمایی را در خود مستتر دارند. فیلم شیک و مربوط به طبقه مرفه در ایران هیچ‌گاه به جشنواره راه پیدا نمی‌کند چه رسد به اینکه عواملش جایزه بگیرند. نشانه‌های این طیف فیلم‌ها کاملا مشخص است. حوض‌های قدیمی و بیغوله و یک داد و فریاد چه کنم چه کنم.... یا اگر درباره اعتیاد باشد حتما آن فیلم هنری خواهد بود یا حداقل اگر جزو کاندیداها نباشد از آن فیلم بسیار تقدیر می‌شود.

و نکته جالب این است که هرکس در سینمای ما نقش معتاد را بازی کرده‌، جایزه برده است!
خود این موضوع یک بحث کاملا مفصل است اما نتیجه‌ای که من می‌گیرم این است که سینمای تجاری با تمام شیک بودنش می‌تواند فیلم‌هایی اخلاقی و مردمی داشته باشد که با مردم ارتباط بهتری پیدا می‌کند.

برای گزینش فیلمنامه چه معیارهایی را مد نظر قرار می‌دهید؟
برای انتخاب فیلمنامه‌هایی که به من پیشنهاد می‌شود من خط‌کشی و مرزبندی مشخصی را مد نظر قرار می‌دهم. حقیقتا می‌گویم چون خودم را متعلق به مردم می‌دانم در فیلمی حضور خواهم یافت که در نهایت احساس کنم تماشاگر آن فیلم را دوست خواهد داشت و پذیرش فیلمنامه سبب می‌شود بعد از دیده شدن فیلم رضایت عمومی را به ‌دست آورم و مردم (تاکید می‌کنم مردم) به کلیت فیلم حس خوبی داشته باشند و با یک درس اخلاقی ساده از سالن خارج شوند. فیلم«دو خواهر» مربوط به طبقه مرفه نیست؛ صداقت و راستگویی درس‌های بزرگ فیلم هستند و این ارزش‌ها مربوط به تمام طبقه‌های اجتماعی می‌شود و این مرزبندی‌ها و خط‌کشی‌های هنری جامعه منتقدان است. البته باید به این طیف حق داد. آنها به اصطلاح خودشان می‌خواهند فیلم‌های خاص خودشان را ببینند و آزادند که بروند و فیلم مورد نظر خود را تماشا کنند اما نباید اراده و سلیقه خاص خود را زمانی که تریبون مطبوعاتی را در دست دارند به جامعه تحمیل کنند. من این موارد را در دفاع از فیلم دوخواهر نمی‌گویم. دلیل مطرح کردن چنین مبحثی به این دلیل است که هنوز وضعیت سینمای ما که اکثریت در آن نقاب روشنفکری بر چهره زده‌اند، مشخص نیست.
در هند جامعه غالب، جامعه فرودست است و سطح زندگی در آنجا واقعا نازل است، اما سینمای شیکی دارند. در همین بالیوود اگر سلمان‌خان در یک فیلم رل خوبی ایفا کند حتی اگر کلیت و ماهیت فیلم چارچوب خوبی نداشته باشد در جشنواره‌های داخلی از او تقدیر می‌شود. این موضوع در هالیوود نیز عینیت دارد. هیث لجر برای حضور در نقش کمیک‌استریپ چندباره تصویر شده بتمن و نقشی که نیکلسون آن را قبلا ایفا کرده جایزه گرفت؛ هیچ کس هم نگفت که «شوالیه تاریکی» یک فیلم تجاری است. من برای شما مثالی بیاورم. برخی فیلم‌های هنری که دوستان عزیز زحمت می‌کشند را با چند تن از منتقدان بزرگ در سینما دیدم. بعد از اینکه فیلم تمام شد به یقین می‌دانم که هیچ کدام از آنها متوجه چیزی نشدند و هیچ اشتراکی در فهم فیلم نداشتند. وقتی از آنها تحلیلشان را درباره فیلم می‌پرسم در یک کلمه جواب می‌دهند «بی‌نظیر بود». می‌پرسم «ببخشید می‌شود لطفا تحلیلتان را درباره این فیلم بگویید؟» و پاسخی نمی‌گیرم. اکثریت فیلم را تا به انتها درک نکرده و نفهمیده‌اند و فقط ادای روشنفکری درآورده‌اند. ما به جای اینکه بیاییم دست در دست یکدیگر بگذاریم سینما را رو به جلو ببریم و از لحاظ تکنیکی پیشرفت کنیم با همین اداهای روشنفکری سبب سقوط سینما می‌شویم.

برای شما که بازیگر هستید فرق می‌کند در چه اثری حضور پیدا کنید؟
حتما؛ بویژه درحال حاضر.

اگر یک کار تلویزیونی به شما پیشنهاد شود، در آن اثر حضور پیدا می‌کنید؟
باز هم می‌گویم مردم. اگر احساس کنم کاری باشد که مردم از حضور من در آن اثر راضی می‌شوند، حضور پیدا می‌کنم؛ چراکه نه... من با فعالیت کردنم در تلویزیون هیچ مخالفتی ندارم به شرطی که فیلمنامه موفق و چشمگیری باشد.

شما تاکنون در فیلم‌هایی حضور پیدا کرده‌اید که به قول خودتان مردمی هستند و به تعبیر دیگر گیشه دارند. همین رویه را ادامه خواهید داد؟
قطعا ملاک ارزشگذاری من برای قبول یا رد آن فیلمنامه مردم هستند. اگر از شما بپرسم موفق‌ترین کار من کدام اثر بوده از کدام کار نام خواهید برد؟

همه کارهای شما.

بهترین کار من در کارنامه‌ام؟

من می‌گویم «دو خواهر».
رندی ژورنالیستی خرج می‌کنید. قبلا از کدام اثر نام بردید؟

بی‌تردید«بوتیک» که مثل«آتش بس» به بخش رقابتی جشنواره فجر راه نیافت.

«بوتیک» را در بخش مسابقه راه ندادند. فیلم‌های کم‌ارزشی که همان سال در بخش مسابقه بود را می‌توانم اسم ببرم. «بوتیک» فیلم عامه‌پسندی بود؟ البته با این تعبیر عامه و خاصه‌پسند نیز مخالفم. در واقع یکجور خط‌کشی و توهین به شمار می‌رود. وقتی مغرضانه تصمیم‌گیری می‌شود، مثلا مافیای فلان تهیه‌کننده یا باند فلان بازیگر اعمال نفوذ می‌کنند، کمی کار مشکل می‌شود. زمانی که باندبازی، مافیا و جناح‌بندی در سینماست و من نیز برای جناحی کار نمی‌کنم، تصمیم می‌گیرم برای مردم کار کنم؛ مگر اینکه فیلمنامه‌ای به من پیشنهاد شود و آن کار را برای دلم کار کنم نه برای جشنواره و جایزه و در نهایت بهترین هدیه برای من استقبال مردم است و اگر فکر کنم مردم از نتیجه کار راضی نیستند آن فیلمنامه را قبول نخواهم کرد؛ مگر عواملی دست به دست هم بدهد و موردی غیرقابل پیش‌بینی رخ دهد و یک موفقیت نسبی برای آن اثر بتوان پیش‌بینی کرد.
دو خواهر یک فیلم اخلاقی است و آتش بس یک سری نکات مهم و برجسته را در روابط زن و شوهر بررسی می‌کند که آموزنده است. پس رسالت سینما و هنر در ابتدا آموزش درست زیستن به مردم است و قبل از هرگونه خط‌کشی این نکته بسیار مهم را باید بپذیریم.

دلم نمی‌خواهد درباره شایعاتی که درباره شما وجود دارد سوال کنم اما رسالت من ایجاب می‌کند که به این بحث ورود کنم.کسانی که حاشیه‌سازی می‌کنند کلا 2 دسته‌اند؛ گروه اول کسانی هستند که به اعتقاد من گناه دارند؛ این افراد کسانی هستند که شاید حسادت می‌کنند. من همیشه در جواب دوستانی که می‌گویند فلانی این حرف را زده یا نوشته این جواب را می‌دهم. اما اگر دقیق‌تر این موضوع را بررسی کنیم، می‌بینیم این افراد چند دسته‌اند؛ گروه اول شامل کسانی می‌شود که نسبت به شرایطی که داشته‌اند یا خودشان تلاشی نکرده‌اند یا شرایط برای موفق شدنشان فراهم نشده به جایگاهی که خدا خواسته و لطف مردم بوده (با تاکید)دست پیدا کردم حسادت می‌کنند یا شاید عوامل پشت صحنه بوده و از ابتدا می‌خواسته که بازیگر شود یا... .
قبل از ادامه صحبتم باید اضافه کنم انتقادی که از جانب مطبوعات غیرمغرضانه باشد، برای من عزیز است و پذیرای آن هستم، اما اگر انتقادی مغرضانه باشد، نمی‌پذیرم. یک عده افراد دیگری هستند که از جای دیگری تطمیع و تامین می‌شوند یا من با آنها مصاحبه نکرده‌ام یا در پی حداقل گرفتن مطلب از من بودند و من به آنها مطلب ندادم یا ساعت‌ها با سبدهای گل پشت در دفتر من منتظر بوده‌اند یا به دلیل پیشنهاد‌های غیر اخلاقی که از طرف مجله آنها شد و من آنها را از دفترم بیرون رانده‌ام، برای اینکه نشریه‌شان بفروشد عکس مرا روی جلد می‌زنند و با علم به اینکه از جای دیگر تطمیع می‌شوند (از طرف افرادی که احساس می‌کنند به نوعی رقیب من محسوب می‌شوند، هزینه پرداخت می‌شود) تا شایعه‌سازی کنند که خدا را شکر دست و قلم آنها کاملا برای مردم رو شده است.
در مجلات تکراری هر ماه از من نوشتند و حاشیه‌سازی کردند اما در نهایت تحت شکایتی حتما جواب آنها را خواهم داد. اگر عده‌ای از منتقدان بگویند که در نقش‌های یکسان و تخت حضور داشته‌ام به بیراهه رفته‌اند. بعد از تجربه اول سعی کردم به یک جهان‌بینی خاصی در بازیگری برسم و شگرد و خلاقیت‌های تازه‌ای از خود نشان دهم. اگر این خلاقیت‌ها دیده نشده به دلیل آن بوده که کل مجموعه فیلم قضاوت شده نه بازیگری من تنها. من برای ایفای هر کدام از نقش‌ها تجزیه و تحلیل مشخصی را ارائه کرده‌ام که جامعه مطبوعات به جای پرداختن به این بخش به سراغ زندگی خصوصی من می‌روند.
کسانی که شما را نقد می‌کنند نشریات زردی هستند که حتی توان نوشتن یک نقد فیلم را ندارند و درباره بازیگری کتابی نخوانده‌اند. مطبوعات ما با آمدن این افراد که حتی برخی مدارک غیر مرتبط دارند، لطمه‌های زیادی خورده و تکثیر شدن این نشریات به سینما هم لطمه وارد کرده است.خودتان هم می‌دانید حتی برخی رقبای شما وکسانی که احساس رقابت با شما را دارند به عنوان مشاور هنری یا سردبیر با این مجلات همکاری می‌کنند.
اگر تکثیر این مجلات سبب رشد سینما شود مفید است اما برخی از آنها به قهقرا رفته‌اند. مطبوعات و سینما باید دست در دست یکدیگر گذارند برای بهتر شدن وضعیت سینما. من نیز مجله‌ای را در اختیار داشتم، بنده هم می‌توانستم برای دیگران حاشیه‌سازی کرده و شرایط بدی برای آنها ایجاد کنم اما تنها شرطی که ضمن عقد قرارداد بر آن پافشاری داشتم این بود که هیچگونه حاشیه‌سازی درباره هیچ‌کدام از بازیگران سینما حتی آنهایی که نسبت به من موضع‌گیری دارند و حتی کسانی که احساس می‌کنند رقیب من هستند، چاپ نشود. اگر این مطبوعات دست به دست هم دهند تا شرایط فعلی سینما را عوض کنند و به جای جوسازی سبب رشد آن شوند اشکالی ندارد، اما وقتی به دلایلی که عرض کردم عکس مرا روی جلد می‌زنند تا بهره‌برداری کنند و به ناصواب از من مطالبی می‌نویسند، این رویه را درست نمی‌دانم. فکر می‌کنم نظارتی باید بر این جریان حاکم باشد تا نه‌تنها درباره من بلکه درباره همه هنرمندان این اتفاق نیفتد.

خب هیچ امتحان ورودی برای حضور در نشریات سینمایی و ... نیست. برخی افراد بیشتر به دنبال گرفتن شغل در سینما هستند مثلا روابط عمومی.همین افرادی که درباره من حاشیه‌سازی و مطلب‌نویسی کردند، چندین دسته گل به دفتر من فرستادند یا به هر ترتیبی می‌خواهند مصاحبه بگیرند که من اجازه ندادم. تماس‌های متعدد آنها و عدم پذیرش‌شان از طرف من سبب شد همین مطالب را بنویسند. خوشبختانه مردم ما باهوش هستند، می‌فهمند و فکر می‌کنند و تصمیم‌گیری با مردم است.

شما یک شبه که به این موقعیت نرسیدید؟
به نظر من بازیگری یک علم است. قبل از آنکه به صورت علمی بخواهیم در دانشگاه بخوانیم یک نبوغ ذاتی است که خداوند به برخی بندگانش عطا کرده است و حالا خدا فرصت را نیز برای بنده به وجود می‌آورد که بنده از این فرصت استفاده کند.

چرا ما وقتی بازیگر نمی‌شویم بازیگرکوب می‌شویم؟
من نمی‌گویم این آقایان استعداد بازیگری دارند یا خیر، من می‌گویم نان حلال بخورید، من می‌گویم از آن مطلبی که دارید می‌نویسید بهره برداری صحیح کنید نه اینکه عکس مرا روی جلد چاپ کنید و داخل نشریه با مطالب جعلی جهت‌دار و خیالی حاشیه‌سازی کنید. این نان حلال نیست. چرا حاشیه‌سازی؟خب اگر توانایی دارید به صورت فنی و علمی بازی مرا در عرصه سینما نقد کنید.

چرا بازهم این کار را انجام می‌دهند؟
چون این عده را وارد حریم کاری خودم نمی‌کنم چرا که حد آنها آنقدر نیست که پذیرای آنها باشم، اگرنه با این همه آدم کار می‌کنم، این همه نشریات این همه مرا نقد می‌کنند و نقدهای درست. این همه مرا مورد انتقاد قرار می‌دهند؛ انتقاد غیر مغرضانه و این نقدها چه بسا برای خود من مفید بوده و من همیشه استقبال کرده‌ام. این سبب می‌شود به مسیر اصلی کاری‌ام بازگردم. در اطرافم این همه دوستان مطبوعاتی خوب دارم.

حال که این همه به بنده اطمینان دارید، می‌خواهم به عنوان نخستین مشاوره مطبوعاتی بگویم کلا مصاحبه با مجلات را فراموش کنید.
حتما زین پس همین کار را خواهم کرد. با این همه برخی دوستان عزیز من هستند. من 13 سال است که کار هنری می‌کنم. از ابتدای تشکیل گروه موسیقی تا الان بسیاری همراه من بوده و کمک کرده‌اند و اگر من پیشرفتی هم داشتم در آن دخیل بوده‌اند اما پیشنهاد خوبی است، حتما همین کار را خواهم کرد.

پاسخ ندادن شما به شایعات اخیر به آن دامن نزد؟
حق با شماست. من باید در بعضی مواقع جوابگو می‌بودم که به دلیل مشغله کاری نرسیدم این کار را انجام دهم.

شما در کنار هنر عاشق ورزش هم هستید.الان اگر درباره این مساله صحبت کنیم عده‌ای آزرده می‌شوند و فردا دوباره شروع می‌کنند به نوشتن مواردی که برایم خوشایند نیست.

اشکالی ندارد شما که عادت دارید!من سال گذشته مسؤولیت مربیگری بدنسازی یک تیم والیبال سوپر لیگی را بر عهده گرفتم. برخی نشریات قبل از آنکه بیایند سوابق ورزشی مرا بررسی کنند و ببینند که من از گذشته والیبال را بشدت پیگیری کرده‌ام و از دوران نوجوانی در تیم‌های حرفه‌ای والیبال حضور داشته‌ام، دست به حاشیه‌سازی زدند، در صورتی که نخستین مربی والیبال من سرمربی والیبال تیم ملی بوده؛ آقای حیدرخان. من در باشگاه‌های پاس، دیهیم، پارس‌خودرو و شیشه وگاز بازی کرده‌ام، زیر نظر استادانی مثل حسن نبی و فرهاد داخم که مربیان سوپر لیگ هستند کارکرده‌ام، اما صدافسوس، قبل از اینکه سابقه ورزشی مرا بررسی کنند، دست به حاشیه‌سازی می‌زنند.

عده‌ای می‌گویند فعالیت ورزشی شما به‌خاطر پول بوده است.می‌توانم این موضوع را از چند بعد بررسی کنم، اینکه من ورزشکار نبودم پول گرفته‌ام یک بعد قضیه است و اینکه پول گرفته‌ام و یک ورزشکار در سطح حرفه‌ای هستم بعد دیگر این موضوع است. اینکه سینما را با ورزش تلفیق کنی و مسبب این امر شوی که عده‌ای از سالن‌های والیبال استقبال کنند موضوع ناراحت کننده‌ای است؟ اینکه به عنوان یک الگو مسبب کمتر شدن اعتیاد شوی جرم است؟ اینکه جوانان را به سالن‌های ورزشی بیاوری تا کمتر سیگار بکشند و به ورزش علاقه‌مند شوند، می‌توان به کل قضیه ایراد گرفت؟ البته اگر از منظر حرفه‌ای این مورد را بررسی کنید بدون دستمزد این کار را انجام ندادم. اما این نبوده که من به خاطر پول این کار را انجام دهم. هدف اصلی من والیبال بوده که جزئی از روزمرگی من است. اگر درست کنکاش کنید آقای داورزنی، رئیس فدراسیون والیبال این موضوع را تایید می‌کنند.

پیوند ورزش و سینما چطور بوده؟
بگذارید اعترافی کنم؛ من قبل از اینکه هنرمند باشم یک ورزشکار بودم. از مینی‌والیبال 3 نفره من حکم قهرمانی استان تهران را دارم تا الان که در رده سنی بزرگسالان هم بازی کردم و سوابق والیبالی کاملی دارم. برخی عزیزان برایشان سخت است که بپذیرند یک آدم چندبعدی باشد؛ موسیقی را پیگیری کرده، ورزشکار بوده، 11 سال شاگرد اول مدرسه و منطقه بوده، مدرک مربیگری اسکی دارد و آن را به صورت حرفه‌ای دنبال کرده است.

بعضی‌ها اصرار و تاکید دارند که شما صرفا به خاطر خوب صورتی وارد سینما شده‌اید.
یک قیاس بین فیلم‌های ابتدایی و فیلم‌های امروز من بیننده را به نتیجه می‌رساند؛ تغییر در کیفیت بازی. بعد از کار اول (سام و نرگس)در فیلم دوم پذیرفتم روی ویلچر نقش یک فلج را بازی کنم موهایم را از ته تراشیدم و ریش گذاشتم.

اما گفته می‌شود که شما«سربازهای جمعه» را به دلیل تراشیدن موی سر نپذیرفتید بازی کنید.در «سام و نرگس» در انتهای فیلم موهایم را از ته تراشیدم، در فیلم دوم روی ویلچر نشستم و موهایم قد یک بند انگشت بوده است. در شام آخر هم موهایم کوتاه بوده، چرا نپذیرم.

بگذریم. اگر یک کارگردان فیلم اولی به شما پیشنهاد بازی بدهد قبول می‌کنید؟
کارگردا‌ن‌های فیلم اولی محترم هستند از این بابت که ایده‌پذیر‌تر هستند و به دلیل جوانی تلاش آنها بیشتر است، به روزتر هستند و به دلیل نزدیک‌تر بودن سن ارتباط بهتری پیدا می‌کنیم. اگر سنمان به هم نزدیک باشد ارتباط عمیق‌تری پیدا می‌کنیم.

در نهایت تسلیم خواسته کارگردان شدید؟
باید بشوید. این مورد جزو قوانین سینماست، هر چه کارگردان می‌خواهد را باید اجرا کنید.

شما به این قانون احترام می‌گذارید؟
قطعا. تا جایی که در توانم باشد آن را به خواسته خود نزدیک می‌کنم.

قرار بود درباره گذشته صحبت نکنیم اما مطالبی را عنوان کردید که مجبور می‌شوم به‌رغم میل باطنی این سوال را بپرسم. خانواده شما از این واکنش منفی مطبوعات دلخور نیستند؟
این جوابی است که همیشه به مادر عزیزم در پاسخ به این سوال که« فلان نشریه را دیدی؟ رضا چنین چیزی نوشته.چرا؟» می‌دهم.
من در پاسخ به مادرم می‌گویم: مادر این افراد گناه دارند، واقعا یکسری از این افراد پیش خود چه فکری می‌کنند؟ نمی‌خواهم بگویم که من خیلی بزرگ هستم. این تمام لطفی است که از جانب خداوند نسبت به من اتفاق افتاده است. یک حدیثی هست من همه جا گفته‌ام اگر دوست دارید چاپ کنید.

با کمال میل.
شامل 3 مورد می‌شود: 1- آنچه خدا به انسان داده موهبت الهی است و انسان هیچ استحقاقی در دریافت آن نداشته است.2- خداوند می‌داند چه چیز را برای چه کسی قرار دهد. ممکن است نعماتی که در حق دیگران رواداشته اگر به من می‌داد من قطعا در مسیرهای بدتری استفاده می‌کردم، خدا می‌داند کدام انسان را کجا قرار دهد. 3- هر قدر به هرکس داده است از او همانقدر جواب می‌خواهد. برخی به این موارد توجه نمی‌کنند و همین سبب می‌شود از درون شروع به غرض‌ورزی و حسادت کنند. افرادی که به من نزدیک هستند و مرا می‌شناسند، می‌دانند که بنده چنین مشکلاتی با آنها ندارم؛ برای اینکه می‌دانند من آدم دلی هستم و شدیدا احساساتی.

فکر نمی‌کنید چوب همین دلی بودن و احساساتی بودن را می‌خورید؟
شاید.

و حرف آخر.از روزنامه«وطن امروز» تشکر می‌کنم و به همه ملت شریف ایران درود می‌فرستم.

بوتیک


بازیگران: محمد رضا گلزار , گلشیفته فراهانی , رضا رویگری , حامد بهداد , افسانه چهره آزاد , کاوه کاویان , صبا کمالی , علی علایی , یوسف تیموری , افشین سنگ چاپ

نویسنده و کارگردان: حمید نعمت الله

تهیه کننده: مرتضی شایسته

مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری

  طراح چهره پردازی: محمد رضا قومی

طراح صحنه و لباس: مهری عطایی

تولید: ۱۳۸۱ , سال اکران: ۱۵ اسفند ۱۳۸۳ , فروش: ۱۹۰ میلیون تومان


نقد:در مورد فیلم بوتیک حرفهای زیادی می شود زد. فیلمی که باعث شگفتی همگان شد. و دلیل آن هم,نام نا آشنا ی کارگردان فیلم بود که در راس چنین فیلم ماندگاری قرار داشت. فیلمی که لحظه لحظه به اعماق وجودش پی می بری.یادم هست زمانی که فیلم بوتیک اکران سراسری بود,یکی از دوستانم از دیدن این فیلم در سینما برایم تعریف می کرد و می گفت: وقتی پوستر و عکس های  این فیلم رو دم در سینما دیدم, رفتم جلو. اسم کارگردان که نا آشنا بود. بازیگرانش هم تا حدودی(در آن زمان) نا شناس بودند. اسم فیلم هم که عجیب بود. با خودم گفتم که از اون فیلمهای آبگوشتی و به اصطلاح در پیت خودمونه. و فرداش بلیط گرفتم و چیپس و ذرت هم تهیه کردم تا با خودم به سینما ببرم و سرگرم بشم.اما وقتی لحظه به لحظه از زمان فیلم گذشت, بیشتر درگیر اون شدم و پی به ارزشهای فیلم بردم. این را برای این گفتم تا با یک مقدمه وارد نقد شویم.

بوتیک بر روی یکی از معضلات داغ اجتماعی ما انگشت می گزارد. معضل فقر و تبعیض اجتماعی. سوژه ای که مطمئنا" هر کارگردانی اگر با آگاهی کامل به آن بپردازد, می تواند اثری زیبا خلق کند. ولی شاید این انتظار از حمید نعمت الله فیلم اولی نمی رفت.بوتیک نقاط قوت بسیاری داشت. که یکی از آنها فیلمنامه ی دقیق و به شدت طبیعی آن بود. این فیلمنامه به جای این که بیشتر رنگ و بوی سینمایی دهد, بیشتر به گونه ای بود که انگار ما داریم تصاویری از یک زندگی واقعی را به گونه ای پنهانی می بینیم. دقت در نوشتن دیالوگها و سادگی و لودگی در دیالوگهای <<اتی>> به این امر کمک کرده بود. کلماتی که هیچ کدام نه اثری از ریا داشت نه اثری از دو رویی و ....... بلکه فقط نشان دهنده ی حسرت ها و آرزوها و رنج های یک دختر بود. البته فیلمنامه ضعفهایی هم داشت.به عنوان مثال: نپرداختن به بعضی زوایای فیلم که جای بیشتری برای کار داشتند.

دیالوگهای طبیعی و بی آلایش,به همراه بازی روان و زیر پوستی گلشیفته فراهانی,باعث شده بود که مردم برای ۱۰۰ دقیقه <<اتی>>را باور کنند و حسرت های او حسرت های آنان باشد.دقیقا" یادم هست که در زمان اکران <<بوتیک>>,بازی گلشیفته فراهانی در این فیلم و حرکات چشم و ابرو و میمیک صورت و طرز آشفته ی لباس پوشیدن او و دیالوگ های فیلم, برای مدت طولانی سوژه ی مطبوعات شده بود. و تحسین همگان را برانگیخت.حتی محمد رضا گلزار هم که همیشه از بازی او انتقاد می شود,در آن فیلم یک بازی قابل قبول را به نمایش گذاشت و یکی از دو بازی برتر خود را ارائه داد.

جدا از بحث بازیگری و فیلمنامه ی بوتیک,این فیلم ریتم قابل قبولی در پیش برد داستان دارد و باعث سردرگمی و کلافگی مخاطب نمی شود. تمام شخصیت های غیر اصلی فیلم در مدت زمان کوتاه نقششان,به اندازه ی یک نقش اول خوش درخشیده اند.و نشان دادند که هیچ گاه نقش کوچک و بزرگ وجود ندارد. بلکه بازیگر کوچک و بزرگ وجود دارد.حامد بهداد در همان دو سکانس حضورش در فیلم به اندازه ی ۹۰ دقیقه حضور,خودش را نشان داد. بهداد در این فیلم همانند سایرین یکی از بهترین بازیهای خود را ارائه داده است. و شخصیت کوتاه ولی پیچیده ی <<مهرداد>> را به گونه ای زیبا و بدون اغراق در آورده است. به خصوص سکانس دوم حضور او در فیلم. رضا رویگری هم به زیبایی از پس نقش <<آقای شاپوری>> بر آمده بود. سکانس مشترک رضا رویگری و محمد رضا گلزار و گلشیفته فراهانی بسیار جالب و زیبا از آب در آمده است. جایی که <<آقای شاپوری>> سعی می کند تا خود را به <<اتی>> نزدیک کند و در واقع با او گرم بگیرد. و <<جهان>>که به کثیف بودن نیت <<شاپوری>> آگاه است, سعی می کند مانع ارتباط زیاد آن دو شود. ولی چون از طرفی به <<شاپوری>> نیاز مالی دارد, آن را به صورت غیر مستقیم بروز می دهد. و این برخورد <<جهان>>, از نکات جالب این سکانس است.