«آدرس
خونه گلزار رو میخوای؟» جوانی با شلوار گشاد و کاپشن بادی، لبخند زنان
این جمله را زمزمه میکند. منتظر جوابم نمیماند و میگوید: «فکرهات رو
بکن. اگر خواستی، فیلم که تموم شد بیرون سینما کنار ساختمون روبهرویی
منتظر باش تا بیام. پنج تا هزار تومنی آماده کن. منم آدرس دقیق رو بهت
میدم.» هنوز درست متوجه حرفهایش نشدهام. میخواهم بپرسم: جریان چیست؟ که
غیبش میزند.
پوسترهای گلزار، بردها و دیوارهای سینما را
پر کرده است. عده زیادی روبهروی پوسترها ایستادهاند و زل زدهاند به
ژستها و لبخندهای آقای سوپراستار!
بازار فیلم توفیق اجباری این روزها داغ داغ
است. صندلیهای سینما پر میشود و آخرین ساخته محمدحسین لطیفی خوب
میفروشد. سایت سینمای ما اعلام میکند که این فیلم رکورد فروش را در طول
سه روز شکسته است. در روزهای پنجشنبه، جمعه و شنبه هفته گذشته فروش فیلم
از مرز 100 میلیون تومان میگذرد. این موضوع را میتوان از صفهایی که جلوی
گیشه سینماها تشکیل میشود فهمید.
نیم ساعت به شروع سانس آخر فیلم مانده است.
اما همه بلیتها از قبل رزرو شده و گیشه بلیتی برای فروش ندارد. مسئول
فروش گیشه میگوید: «وقتی فیلم مهمی اکران میشود معمولاً سانس آخر شلوغ
است. اما برای این فیلم سانس یک بعدازظهر هم خیلی شلوغ میشود و اکثر روزها
سالن پر است.» میخندد و علت این موضوع را هم میگوید: «ساعت یک سینما پر
از بچههای دبیرستانی و راهنمایی میشود. اکثراً از مدرسه میآیند. با
لباسهای فرم گاهی هم بلیت رزرو میکنند. نمیدونی برای این پوسترها چی
کار میکنن. انقدر قربون صدقه گلزار میرن که نگو. فیلم که شروع میشود و
گلزار میآید خیلیهایشان جیغ میکشند و دست و سوت میزنند.» صحبتهایم با
مسئول گیشه بیفایده نیست. بالاخره با پارتی بازی، یکی از بلیتهایی که
رزروش کنسل میشود به من میرسد. یکی از صندلیهای ردیف جلو؛ خدا نصیبتان
نکند!
«سلام آقای گلزار»، «آقای گلزار یه امضاء میدین.»، «سلام آقای گلزار این بچه خیلی شما رو دوست داره.»
«آقای گلزار راسته که از خانمتون جدا شدین.» «آقای گلزار...»
محمدرضا گلزار در توفیق اجباری نقش خودش را
بازی میکند. نقش محمدرضا گلزار سوپراستار سینمای ایران. درست مثل اکبرعبدی
که سالها پیش در فیلم هنرپیشه نقش خودش را بازی کرد.
اکبر عبدی آن روزها را خوب به یاد میآورد و
میگوید: «در هنرپیشه سختترین نقش عمرم را بازی کردم. باید جوری بازی
میکردم که بازی نباشد و خودم باشم و این خیلی سخت است. مطمئنم برای آقای
گلزار هم سخت بوده. چون ما بازیگرها عادت داریم وقتی میگویند دوربین صدا
حرکت، در یک فرم و حسی فرو بریم، پز بگیریم و در نقشی که قرار است بازی
کنیم غلت بخوریم مثل دوبلرها که وقتی میگویند ضبط میشود، به طور
ناخودآگاه صدایشان تغییر میکند. ما هم ناخودآگاه پز میگیریم و به همین
خاطر وقتی میخواهیم نقش خودمان را بازی کنیم، سخت میشود. فکرش را بکنید
به ما میگویند مژه نزن، دستت را بیجهت تکان نده، خودت باش. این واقعاً
سخت است که هنرپیشه خود واقعیاش را بازی کند. شاید اگر از بازیگران
حرفهای دنیا بپرسید که برای یک بازیگر بازی در کدام نقش سختتر است
بگویند بازی حالت مرگ، یا مثلاً بازی در سکوت، اما من میگویم سختترین
بازی برای یک بازیگر زمانی است که بخواهد نقش خودش را بازی کند.»
باران کوثری هم که در چند فیلم آخر محمدحسین
لطیفی حضور داشته، نقش همسر محمدرضا گلزار را بازی میکند. زنی که از توجه
دختران جوان به همسرش خسته شده است. گر چه او در برنامه شب شیشهای به رضا
رشیدپور گفت: دوست دارد تنها با لطیفی کار کند. اما بعد از بازی در «توفیق
اجباری» خبرهایی مبنی بر نارضایتی او از فیلم به گوش خبرنگاران رسید. البته
شاید فروش فوقالعاده فیلم او را هم غافلگیر کرده باشد و نظرش نسبت به
فیلم عوض شده باشد.
ناصر سریال ترش و شیرین یادتان است. رضا
عطاران در نقش برادرزن گلزار، ناصر را تکرار میکند. یک کنه تمام عیار که
فقط و فقط همه چیز را به هم میریزد و به راحتی دستش رو میشود. با این
تفاوت که در توفیق اجباری اسمش عطا است. با این حال او آنقدر هنرنمایی
میکند که بسیاری از منتقدان معتقدند بازی عطاران در توفیق اجباری بینظیر
است. خودش میگوید: «به خدا من برای همه کارهایم زحمت میکشم. فکر نمیکنم
کار اضافهای هم برای این نقش انجام داده باشم. شاید دلیل این که نقش بهتر
درآمده تأثیر آقای لطیفی به عنوان کارگردان باشد وگرنه خودم کار خاصی
نکردهام و فکر نمیکنم با بازیهای دیگرم خیلی فرق داشته باشد.» عطاران
علت فروش فیلم را مربوط به روحیه ایرانیها میداند و میگوید: «ببینید،
این فیلم مضمون تازهای دارد. شبیه طنزهای دیگر نیست. به روحیه ما
ایرانیها که به شایعه پردازی و سردرآوردن از زندگی دیگران علاقهداریم
میخورد. مردم وقتی متوجه میشوند یک بازیگر نقش خودش را بازی میکند
کنجکاو میشوند و دلشان میخواهد بیایند و رفع کنجکاوی کنند و ببینند آخر
فیلم چه میشود.» البته رضا عطاران با منتقدانی که این فیلم را برای سینمای
لطیفی سبک میدانند مخالف است و میگوید: «آقای لطیفی که در مورد این فیلم
ادعایی ندارد. این فیلم را برای فروش ساخته است.»
این دومین بار است که در سال اخیر، گیشههای
بلیت فروشی سینماها کاغذ «بلیت تمام شد» را روی قاب پنجرههای کوچکشان
میچسبانند. توفیق اجباری هم مثل فیلم اخراجیها که در نوروز اکران شد، با
استقبال زیادی روبهرو شده و نیوشا ضیغمی بازیگر جوانی است که شانس حضور در
هر دو فیلم را داشته است. او در توفیق اجباری نقش دختری را بازی میکند که
بعد از 20 سال از فرانسه به ایران آمده و در همسایگی محمدرضا گلزار ساکن
میشود، اما اصلاً او را نمیشناسد. خودش میگوید: «من سعی کردم بازیام به
دور از کلیشههای معمول باشد. سعی کردم نقش یک آدم راحت را بازی کنم که
قید و بندهای خاص ایرانیها را ندارد اما لهجهاش عوض نشده باشد. همه
هنرپیشهها تا میخواهند چنین نقشی را بازی کنند به لهجهشان را عوض
میکنند، اما من دلم میخواست کلیشه نباشم.» نیوشا ضیغمی یکی از علتهای
استقبال از این فیلم را مربوط به سوژه فیلم میداند و میگوید: «در فیلم به
زندگی سوپراستارها یک نگاه کلی میشود. محمدرضا گلزار نقش خودش را بازی
میکند و اگر چه موضوع فیلم زندگی گلزار نیست اما بالاخره اسم محمدرضا
گلزار وسط آمده و این موضوع برای خیلیها جذاب است.» کافی است بگویید فیلم
توفیق اجباری به سنگینی کارهای دیگر لطیفی نیست، آن وقت به راحتی میتوانید
متوجه عصبانیت نیوشا ضیغمی بشوید: «چرا هر کسی بخواهد حرف بزرگی بزند باید
در گویشی که کسی متوجه آن نشود آن حرف را بزند تا مورد استقبال قرار
بگیرد؟ به نظر من این فیلم یک طنز تلخ است. این را میگوید که یک سوپراستار
زندگی ندارد. از شایعهها میگوید، از روزنامههای زرد گله میکند، آن
وقت میگویند سبک است. فیلمی که انقدر حرف برای گفتن دارد. آقای لطیفی همان
کارگردان عینک دودی و دختر ایرونی است؛ فیلمهایی که فروش بالایی
داشتهاند. این فیلم هم خوب میفروشد، چون هم سوژهاش جذاب است و هم حرفی
برای گفتن دارد.»
«آقای گلزار آحاد ملت از شما توقع دارند. آقای گلزار شما باید مردمی باشید.»
اینها را رویا میگوید. دختری که شیفتهوار
محمدرضا گلزار را دوست دارد و تمام در و دیوار خانهاش را با پوسترهای
گلزار پوشانده است. بازیگر این نقش را خودتان حدس بزنید. بهاره رهنما یک
بار دیگر در نقشی که چندین بار بازی کرده است حضور پیدا کرده؛ دختری
عاشقپیشه که تنها آرزویش شوهر کردن است و این بار عاشق یک سوپراستار است.
البته خودش میگوید: «یک ربع از بازی من کامل حذف شده است. نقش من اصلاً
نقش یک دختر اسکیزوفرنی است که عاشق گلزار است و چند بار او را خواب
میبیند که این خوابها کاملاً درآمده.» البته او علت درآمدن سکانس را هم
میگوید: «راستش ارشاد با شخصیت دختری که شیفته یک ستاره است مشکل داشته و
میگویند: این صحنهها ستارهپروری را رواج میدهد.» بهاره رهنما خودش هم
میداند که چندین بار مشابه این نقش را بازی کرده و میگوید: «دوست دارم در
سبکی که جا افتادهام و از طرف مردم پذیرفته شده بمانم. نقشهای مختلف را
میتوانم در تئاتر تجربه کنم. اما در سینما و تلویزیون دوست ندارم نقش در
بهاره رهنما جاری شود. دلم میخواهد بهاره رهنما در همه نقشها جاری باشد.
من عاشق نقش دخترهای شیرین و بلا هستم و دوست دارم آنها را بازی کنم.
مطمئنم بعد از 30 سالگی هم نقشهایی را بازی میکنم که بهاره رهنمای 30 و
چند ساله در آنها جاری شود.» او هم علت توفیق فیلم را در علاقه مردم به
زندگی هنرمندها میداند و میگوید: «خب اشاره به زندگی گلزار در فروش فیلم
خیلی خیلی مؤثر است.»
شاید جذابیت سوژه و وسوسه فروش باعث شده که
تهمینه میلانی هم تصمیم بگیرد فیلمی با عنوان سوپراستار بسازد. احتمالاً
میخواهد بعد از فیلم آتشبس یک فروش میلیاردی دیگر تجربه کند. گرچه
میگوید: «سوپراستار یک موضوع کاملاً جداگانه دارد. زندگی یک هنرمند است که
بعد از رسیدن به شهرت بلافاصله مغرور میشود. فیلم به توفیق اجباری ربطی
ندارد. شخصی که به شهرت میرسد، میتواند یک شاعر یا یک نویسنده باشد.» ولی
سوپراستار هنوز جلوی دوربین نرفته و تهمینه میلانی مشغول انتخاب بازیگر
است.
***
زخم هایت را پنهان کن،آدم هاى سرزمین ما بیش از حد بانمکن.
سلام،این منبعش از کجاست؟تاریخ نشرش مال کى است؟این خبرو از کجا آوردى؟
سکانس حذف شدش کى داره که واسم بفرسته؟من خیلى عصبانیم که هم حذف شد و هم من ندیدم و خیلى دوست دارم ببینم،کاشکى یه نفر واسم بفرسته یا واسه وبلاگ بفرسته،تا دانلود کنیمو ببینیم،
اون از مثل آن شب،اون از بانویى از ماه که هیچ کدومو نتونستیم ببینیم،اون از سکانس حذف شده آتش بس و در امتداد شهر،چیزیى دیگه اى هم هست که بگین ندیده باشیم،اون از فیلم والیبال شیراز و فیلم فیلم رالى گلزار که هیچ وبلاگى هیچ کدوم از اینارو نزاشته تو وبلاگش،من دارم منفجر میشم.
درین فکر کنم به جاى روزبه نعمت اللهى اشتباهى گفتى احسان خواجه امیرى!
یعنى دلیل قهر گلزار و جیرانى به خاطره سکانس حذف شده فیلم شام آخره؟یا دلیل دیگه اى داشته؟
حالا قهر شریفى نیا و گلزار سر چى بوده؟
اینا ایمیل هاى ٢تا از مجله هاستو یکى از کتاب هاست،اگر گفتین مال کدوم مجله و کتابه؟جایزه دارین! Sepehre_Andisheh@Hotmail.com
Mehdi_azimzadeh@yahoo.com
Donyayeemrooz@yahoo.com
Mohamad_mobin56@yahoo.com
والله من خبر رو از یه سایت درآوردم الان یادم نیس.خواستم دانلود کنم هم پیدا نکردم.
دلیل قهر جیرانی و گلزار رو مطمئن نیستم اما شریفی نیا میخواسته اونو از دنیای بازیگری کنار بکشه بر علهیش هم کلی مصاحبه کرده